کیستی که من اینگونه به اعتماد نام خود را با تو میگویمکلید خانهام را در دستت میگذارم نان شادیهایم را با تو قسمت میکنم به کنارت مینشینم و بر زانوی تو اینچنین آرام به خواب میروم؟ . . . . . . کیستی که من اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ میکنم؟